بسم الله الرحمن الرحیم
آزمون واقعیت
تاریخ 16/3/94
عقربه های مکان نمای انسان قرن هجدهم، جهت جدیدی را نشان می دهد. او دیگر به دنبال اعتبار معرفت خود، در ارتباط منطقی اجزای نظام اندیشه اش نمی گردد. اصول منطقی و یقینی، که قطعیتش به لحاظ عقلی پیشاپیش ثابت گردیده است، دیگر مشعل فروزانی نخواهد بود تا او سر دست گرفته و برای روشن کردن دنیای تاریک از آن بهره ببرد. روشنگری نیز در پی نوری می باشد تا محیط را روشن نماید، و در کاربست آن، از اصول عقلی استفاده می نماید، اما آن نور عالم تاب را نه در چراغی که بر واقعیت بتابد، بلکه در خود واقعیت می یابد. این واقعیت است که اگر گوش جان به او بسپری، برایت خواهد خواند و اگر به نظاره اش بنشینی، رخ از چهره بر خواهد داشت. برای شناخت واقعیت، دیگر نیازی نیست در یک سلسله از براهین آغاز شده از اصول، به سراغ طبیعت بروی، بلکه در لابلای طبیعت است که اصول را می یابی.
نیوتن به ما نشان می دهد که جهان نظم جهانگیر و قانون حاکم دارد. حضور در پدیدارها و همراهی با آن هاست که روح سیتماتیک عالم را نمایان می کند و قوانین حاکم را بر ما می شناساند. دسترسی به این فرم، نیازمند روش مختص به خود است. تنها با روش تجزیه و تحلیل است که امکان چنین معرفتی فراهم می گردد. تجزیه اجزاء پدیدارها به شرایط اولیه شان و سپس بازآفرینی اجزاء منفک شده و تحلیل آن، روشی است که روشنگری در مقابل ما قرار می دهد.
در این شرایط دیگر آزمون نظر به وسیله واقعیت، به طور کامل معنای خود را از دست می دهد. چه اینکه دیگر نظر ورزی جز از طریق آزمایش، امکان پذیر نخواهد شد. دیگر اصول موضوعه و مفاهیم و تعریف های انتزاعی ای در میان نخواهد بود که بخواهد در سنجه واقعیت نهاده شود. آزمایش، خود جزو علم می شود و چه بسا علم ورزی معادل همان آزمایش کردن معنا می یابد. به هر میزان که شما بهتر و دقیق تر بتوانی آزمایش کنی، عالم تر هستی. لحظه علم، همان لحظه آزمایش است و به همین سبب دیگر جدا افتادگی بین علم و واقعیت وجود ندارد.