حلقه متن خوانی فلسفه روشنگری

پیوندها

یادداشت جلسه پنجم؛ جواد خضرایی

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۵۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


آزمون واقعیت

 تاریخ 16/3/94

 عقربه های مکان نمای انسان قرن هجدهم، جهت جدیدی را نشان می دهد. او دیگر به دنبال اعتبار معرفت خود، در ارتباط منطقی اجزای نظام اندیشه اش نمی گردد. اصول منطقی و یقینی، که قطعیتش به لحاظ عقلی پیشاپیش ثابت گردیده است، دیگر مشعل فروزانی نخواهد بود تا او سر دست گرفته و برای روشن کردن دنیای تاریک از آن بهره ببرد. روشنگری نیز در پی نوری می باشد تا محیط را روشن نماید، و در کاربست آن، از اصول عقلی استفاده می نماید، اما آن نور عالم تاب را نه در چراغی که بر واقعیت بتابد، بلکه در خود واقعیت می یابد. این واقعیت است که اگر گوش جان به او بسپری، برایت خواهد خواند و اگر به نظاره اش بنشینی، رخ از چهره بر خواهد داشت. برای شناخت واقعیت، دیگر نیازی نیست در یک سلسله از براهین آغاز شده از اصول، به سراغ طبیعت بروی، بلکه در لابلای طبیعت است که اصول را می یابی.

نیوتن به ما نشان می دهد که جهان نظم جهانگیر و قانون حاکم دارد. حضور در پدیدارها و همراهی با آن هاست که روح سیتماتیک عالم را نمایان می کند و قوانین حاکم را بر ما می شناساند. دسترسی به این فرم، نیازمند روش مختص به خود است. تنها با روش تجزیه و تحلیل است که امکان چنین معرفتی فراهم می گردد. تجزیه اجزاء پدیدارها به شرایط اولیه شان و سپس بازآفرینی اجزاء منفک شده و تحلیل آن، روشی است که روشنگری در مقابل ما قرار می دهد.

در این شرایط دیگر آزمون نظر به وسیله واقعیت، به طور کامل معنای خود را از دست می دهد. چه اینکه دیگر نظر ورزی جز از طریق آزمایش، امکان پذیر نخواهد شد. دیگر اصول موضوعه و مفاهیم و تعریف های انتزاعی ای در میان نخواهد بود که بخواهد در سنجه واقعیت نهاده شود. آزمایش، خود جزو علم می شود و چه بسا علم ورزی معادل همان آزمایش کردن معنا می یابد. به هر میزان که شما بهتر و دقیق تر بتوانی آزمایش کنی، عالم تر هستی. لحظه علم، همان لحظه آزمایش است و به همین سبب دیگر جدا افتادگی بین علم و واقعیت وجود ندارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۳
مدیریت

نظرات  (۴)

۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸ علی ناشناس
سلام مامنتظرحضورشمادرسایت سرگرمی طنزوشارژرایگان همراه اول وایرانسل هستیم دعوت مارابپذیریدباتشکرفراوان
آدرس:JOK1400.BLOG.IR
۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۹ اباصالح تقی زاده طبری

خوب نوشتید، خصوصا عبارات پاراگراف پایانی تان. امیدوارم دوباره آنچه نوشتید را بخوانید؛ اینکه علم بی آزمون علم نمی شود. اما دقت کنید که دو عبارت آخری یادداشت تان به راحتی پس از همدیگر نمی آیند؛ «لحظه علم، همان لحظه آزمایش است و به همین سبب دیگر جدا افتادگی بین علم و واقعیت وجود ندارد». اینکه آزمایش شرط امکان علم است، ماجرای نسبت بین علم و واقعیت را تمام نمی کند و این بحث گشوده می ماند که چگونه علم در نسبت با واقعیت قرار خواهد گرفت. شما نمی توانید با نشان دادن اینکه لحظه علم همان لحظه آزمون است، سریعا حکم به وحدت علم و واقعیت دهید. علمی که همواره به قوانین و فرمولهایی می رسد، گیرم با مراجعه به خود جهان و طبیعت، که ما در جهان واقع نمی بینیم، چگونه می تواند این «شکاف ذاتی» خود را با واقعیت منکر شود؟ اساساً اگر این شکاف نباشد، چگونه نظریات علمی ابطال شده و نظریات جدید طرح می شود؟ ما باید بتوانیم این شکاف ذاتی را در کنار آزمونی که شما درباره آن نوشتید توضیح دهیم.

۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵ احسان تکلوی بختیاری
متنتان را خواندم. نکته ای به ذهنم می رسد که برایتان می نویسم.
شاید این صحبت درست باشد که علم به معنای مدرنی که ما درک می کنیم، قوت خود را از تجزیه و تحلیل واقعیت تجربی بدست می آورد، و در بنیاد خود همواره پاسدار ادعای مطابقت با طبیعت است. ولی علم روشی هم دارد. روشی که فصل بین یک روایت از واقعیت و یک عبارت علمی می شود. هر انطباقی با واقعیت صورت علم به خود نمی گیرد. و اتفاق مهم این است که امکانی را علم به یک گزاره می دهد. یک گزاره علمی شایستگی آزمون واقعیت را دارد. اگر از این آزمون سر بلند خارج شد تقویت می شود. و اگر اینطور نبود به کلی کنار نمی رود. علم لزوما با توفیق عملی یکی نیست. تقریبا هیچ نظریه علمی چه در زمان تاسیس و چه پس از آن وجود ندارد که در مواردی دچار تناقض پیش بینی با آزمون واقعیت نباشد. این حقیقتی است که نمی شود کتمان کرد.
این امکان حتی پا را فراتر نیز می گذارد. و حوزه ی علم را جایی می برد که شاید هیچگاه امکان تجربی برای ما وجود نداشته باشد. البته در همین فراتر بردن امکان هم هنوز علم به معنای خود پایبند می ماند، با تجزیه و ترکیب کار می کند و ادعای توفیق عملی دارد. این نکته ی مهمی است که باید به آن بپردازیم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در رابطه با جمله ی خانم "نیلوفر" هم باید بگویم جمله ی قشنگی بود، ولی به نظر جلمه ی درستی نیست. ارتباطش را هم با بحث متوجه نمی شوم. ضمن اینکه به نظرم پذیرفتن این جمله نتیجه ی عملی فاجعه باری می تواند داشته باشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی