حلقه متن خوانی فلسفه روشنگری

پیوندها

یادداشت جلسه ششم؛ احسان تکلو

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ب.ظ

به نام خدا

مسیر علم

«مسیر علم طبیعی به جاهای ناپیدا امتداد می‌یابد اما جهت آن ثابت می‌ماند؛ زیرا مبدأ حرکت و مقصد آن را تنها طبیعت جهان عینی تعیین نمی‌کند. بلکه طبیعت خرد انسان و تواناییهای آن در تعیین مبدأ و مقصد حرکت علم طبیعی نیز دخالت دارند.»

در تاریخ تفکر اروپا فلسفه وظیفه ای داشته است. فلسفه به بنیادی ترین پرسش های انسان می پردازد، فیلسوف در جهان تراژیک اروپایی به نوعی قهرمانی می‌کند و در این قهرمانی انسان معنا می‌شود. با این تفکر است که حقیقت انسان لحاظ می شود. فیلسوف آزاد است، آزاد است که از هر چه می خواهد بپرسد و در پی این پرسش متکی به خود اندیشه کند. این آزادی در طرح پرسش تا بی نهایت ادامه دارد. هیچگاه قرار نیست به پایان برسد. زیرا در پایان آن انسان نیز به پایان می‌رسد، شاید به همین دلیل باشد که فلسفه همواره به دنبال بنیادی تر کردن پرسش و پیشبردن آن است. در این سازوکار معنای انسان در جایی بیرون از او وجود ندارد. این تفکر انسان است که به انسانیت امکان تحقق می دهد. علم سنتی هم به عنوان یک زیر مجموعه از فلسفه، در این بین نقشی داشته است. علم به طبیعت می‌ پرداخته، به حیطه ای که تجربه پذیر است. علم بخشی از پازل فلسفه بوده است. ولی بدلیل محدود بودن به حیطه‌ی تجربه نمی توانسته آن وظیفه خطیر معنا بخشی به انسان را بدوش بکشد. دامنه امکانات علم به دامنه امکانات تجربه محدود است؛ امکانات تجربی هم به نظر محدود می‌رسند. بخشی اساسی از فلسفه ی اروپا پیش از قرن هفدهم نقد همین محدودیت های تجربی است. نقدی که باعث شده بود طبیعیات از نظر ارسطو در مرتبه ای پست‌تر از گونه های متعالی تر فلسفه نظیر مطالبی که در متافیزیک به آن ها پرداخته می شود قرار بگیرد.

اما در قرن هجدهم شرایط کمی تغییر کرده بود، وضعیت جهان تراژیک تر شده بود. در علم از هستی کیفیت زدایی شده بود، کیفی ترین امور طبیعی نظیر زمان هم دیگر کمی شده بودند. پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم در نگاه علم جدید به طبیعت دیگر هیچ کیفیتی در جهان باقی نمانده است. با ایده‌ی افسون زدایی از علم، داستانها از علم گرفته شدند( البته اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم این اتفاق به تمامی، هیچگاه در علم رخ نداده و احتمالا هیچگاه هم نمی‌تواند رخ بدهد.). دیگر داستانی وجود ندارد. و با حذف داستان در جهان، انسان بی داستان شده است. بی معنا شده است. پس ضرورت معنا بخشی به انسان بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. علم از داستانسرایی مستغنی شده است. اما با چه امکانی. چطور علم توانسته در داخل خود مستقل شود. علم هنوز با تجربه سروکار دارد. ولی تجربه دیگر آنچیز گمراه کننده‌ی فرومایه در نگاه پارامنیدس نیست. تجربه جدی تر گرفته می شود. پیشرفتهای عملی هم نشان داده که یافته های تجربی آنقدرها هم گمراه کننده نیستند. دانشمندان متوجه شده اند که تجربه اولین جایی است که ما با جهان روبرو می شویم. و شاید بجز راه تجربه دیگر ما راهی برای فهمیدن جهان نداشته باشیم. ولی هنوز تجربه آنطور که به نظر می‌رسد محدود است. تجربه به بنیاد راهی ندارد. برخی تجربه گرایان بر این اساس بنیاد را نفی کرده اند. ولی اگر بنیاد نفی شود، همانطور که فلسفه نفی می شود علم هم نفی می شود. نفی بنیاد چیزی نیست که انسان به سادگی بتواند آنرا بپذیرد. بنیاد باید در کار هستی باشد. پس تجربه باید راهی برای رسیدن به بنیاد بیابد. که البته این در امکانات تجربه نیست. این امکان خرد است. خرد است که می تواند به بنیادی ترین سوالات برسد. اگر مسیر علمی بخواهد امتداد پیدا کند، نیازمند این است که بتواند به حوزه های جدیدی پای بگذارد. به حوزه هایی که باید پا بگذارد و نه فقط حوزه هایی که به آنها راهی داشته است. در اینجا بایدی در کار است. این باید مسیری را تعریف می کند. مسیری که علم پیرامون آن چون پیچکی در حال رشد است. اضافه شدن این مسیر به علم امکانی را برای علم بوجود می‌آورد. دامنه‌ی علم را تا بینهایت گسترده می‌کند. «مسیر علم طبیعی به جاهای ناپیدا امتداد می‌یابد اما جهت آن ثابت می‌ماند؛ زیرا مبدأ حرکت و مقصد آن را تنها طبیعت جهان عینی تعیین نمی‌کند. بلکه طبیعت خرد انسان و تواناییهای آن در تعیین مبدأ و مقصد حرکت علم طبیعی نیز دخالت دارند.» این اتفاق نتایجی در جهان دارد. با این اتفاق علم وظیفه‌ی سنتی فلسفه را در وضعیت تراژیک ما می‌تواند به عهده بگیرد. دیگر آن محدودیت ها در کار نیست که علم را و انسان را محدود کند. انسان می تواند به نهایت تحقق انسانی خود در این راه برسد. و این حقیقت جهان ماست. علم و دستاوردهای علمی پیش از اینکه بخواهند به زندگی ما کمک کنند. به آن معنا می دهند. در هر دریافت علمی انسان معنا پیدا می‌کند. و باز هم برای اینکه علم بتواند چنین کاری بکند لازم است که بتواند تا بی نهایت امتداد پیدا کند. اتفاقی که در علم جدید می افتد. علم در هر پیشرفت خود با سوالات بیشتری مواجه می شود. هر گسترشی که در حوزه ی شناخته شده‌ی علمی رخ می دهد، به جای اینکه حوزه ی ناشناخته های علمی را کوچکتر کند، آن را بزرگتر می کند و افق جدیدی از ناشناخته ها را پیش روی ما قرار میدهد. این امکان خرد است که به علم رسیده وگرنه تجربه در معنای سنتی خود، چنین امکاناتی را ندارد. تجربه بدون مداخله خرد محدود بود. اضافه شدن خرد به آن امکان گستردگی بی نهایت را به علم و تجربه داده است. البته در جمله کاسیرر لغت مهم دیگری هم جلب توجه می کند و آن «طبیعت خرد انسان» است. خردی که از آن صحبت می شود باید طبیعتی داشته باشد. و گستردگی علم به واسطه ی آن هم باید طبیعی باشد. وگرنه علم به ورطه ی سوبژکتیویتی می افتد. اتفاقی که می تواند به کلی اساس علم را نفی کند. برای همین توجه به طبیعی بودن امر خرد مهم است. خرد سوبژکتیو نیست. و این نکته قوت علم است. قوت علم در جهان شمول بودن آن است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۱
مدیریت

نظرات  (۱)

۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۲ اباصالح تقی زاده طبری

در یادداشتتان بصیرت های بدیعی است که تفکر و گفتگو درباره آنها را لازم می آورد. اما فکر می کنم با توجه به عبارت کاسیرر ما باید روی بخشی از متن تان متمرکز شویم که شما تلاش داشتید تا اتفاق روشنگری را در توجه به خرد و تجربه متذکر شوید و از خلال آن به طرح علم در این دوران برسید. اما یادداشتتان در پیگیری این موضوع دچار افتادگی هایی شده است. دقت کنید که قبل از روشنگری هم خرد در علم حضور داشت و تلاش بر آن بود که واقعیت در این نسبت شناخته شود. اتفاق روشنگری در اینجا نیست که شما نوشته اید، «تجربه بدون مداخله خرد محدود بود». روشنگری از آن جهت معنای علم را تغییر داد که از «شرایط امکانِ» علم و تجربه پرسش نمود. این پرسش پرسشی جدید است که ذیل آن فرمی تازه در علم ظاهر می شود. اینکه تجربه، بیرون از ما هیچ چیز نیست. به تعبیر کانت، بدون مفاهیم، تجربه حسی کور است. با ماست که تجربه، تجربه می شود و یافته می آید. اینگونه نیست که مایی باشیم و واقعیتی در بیرون، و پس از آن تلاش کنیم تا بفهمیم که چگونه این شکاف برداشته شده و علم محقق می شود. برای کانت بواسطه پرسش از شرایط امکان علم، این شکاف و این دو سو ایستادنِ انسان و جهان برداشته می شود. فهم این نکته اساسی که ما باید در متن خوانی مان پیوسته دنبال کنیم، برای ما روشن می سازد که چرا دوران روشنگری مهم است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی