حلقه متن خوانی فلسفه روشنگری

پیوندها

یادداشت جلسه سوم؛ مهدی ملارستمی

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ب.ظ

در مورد این عبارت کاسیرر که: «هیچگونه گزارش اصیلی از تاریخ فلسفه نمی­تواند به تاریخ محض بپردازد. بررسی گذشته­ی فلسفی باید با جهت­گیری تازه و با انتقاد از خود همراه باشد»، اشاره به این موضوع است که با ذهن خالی از جهت­گیری فلسفی و یک ذهن کاملاً خنثی و بیطرف نمی­توان به تاریخ فلسفه پرداخت. هرگونه نگاهی به تاریخ فلسفه و سیر فلسفه به ناچار ذیل دیدگاه کنونی ما قرار دارد و همچنین بدنبال یافتههایی مبتنی بر قواعد تفکری خود است. هر فیلسوفی میتواند تاریخ فلسفه را بصورت نویی بازخوانی کند.

ضمناً بررسی گذشتهی فلسفی می تواند به غنای دیدگاه کنونی ما کمک کند. ممکن است این بررسی بصورت انتقادی کاستی های دیدگاه بررسی کننده را بیشتر کند و نگرش وی را مورد جرح و تعدیل قرار بدهد. جمله ی معروف کانت (برای دانستن شهامت داشته باش) در این زمینه می تواند این چنین تفسیر شود که هرگونه آگاهی و خرد خود را به محک تاریخ و گذشته بسپار و نتایج حاصل از آن را با شهامت بپذیر.

به نظر می رسد که درون مایه ی جمله فوق اشاره به ایده های پیشینی ذهن است. هرگاه با هر ایده ی پیشینی به تاریخ و یا تاریخ فلسفه نگریسته شود نتایجی حاصل می آید که مبتنی با همان ایده و جهت است. بازگشت به تاریخ صرفا غنای بیشتری به این تفکر می بخشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۴
مدیریت

نظرات  (۷)

۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۹ اباصالح تقی زاده طبری

چگونه است که ما با ایدههای پیشینی امروزمان به تاریخ مراجعه میکنیم، آنگونه که خود نوشتهاید، و با این حال می­توانیم خود را به محک گذشته بیازماییم، باز همانگونه که خودتان تاکید کردهاید؟ خوب به عبارات کاسیرر توجه کنید که چگونه از گذشته در نسبت با حال سخن میگوید؛ گذشته از جهت امروز «تازه» میشود و در عین حال ما را در امروز در بوته نقد قرار میدهد. چگونه گذشتهای که با امروز به فهم میآید، میتواند ما را به نقد بکشاند؟

در ضمن یادداشتتان، عنوان نداشت.

سلام
وبلاگ خیلی خوبی داری
با استفاده از این سایت بازدید وبلاگت رو بالا ببر که بهتر بشه
تبادل بنر و لینک هم میتونی انجام بدی
http://24ip.ir/?refer=sasan54
حتما امتحانش کن بازدهی خوبی داره واست
سلام ؛

وبلاگ خوبی داری ، این مطلبت را هم خوندم جالب بود .

اگه تونستی یه سری به سایت من هم بزن و نظرت را بگو .

سرزمین آریایی - Http://ariae.ir
اگر به نظر شما کاسیرر، با بیان این جمله، حرف مهمی زده است؛ بهتر نیست اهمیت آن را در نسبت با پروژه ی کلی خود کاسیرر در فلسفه ی روشنگری به ما نشان بدهید؟ 
البته اشاره ی درستی کردید به اینکه هرگونه تاریخ نویسی، تاریخ اکنون است. بله! این دقیقه صدالبته که در این جمله ای که از کاسیرر آوردید هست. اما خودِ کاسیرر جایش کجاست؟ بهتر نیست به این پرسش من در نسبت با پرسش خودتان فکر کنید؟؟ 
واقعا چرا کاسیرر اینجا وسط طرح فلسفه ی روشنگری، این جمله را می نویسد که پژواک آن شما را گرفته؟

برای اینکه کمی به منظور من نزدیک شوید اشاره ای به تاریخ حیات خود کاسیرر میکنم. کاسیرر زمانی فلسفه ی روشنگری را می اندیشد که آلمان، در دوره ی انتقال از عصر بیسمارک به عصر هیتلر است. این عصر حقیقتا عصر مغشوشی از تاریخ آلمان است. آلمان از یک طرف، فاقد اقتدار لازم برای حفظ اتحاد و امنیت است و از سوی دیگر، صداهایی شنیده می شود که گویی ایستاده بر ارزش های عصر روشنگری، می خواهد نسخه ای برای آلمان بنویسد. صداهایی که پژاواک آن کاسیرر را می ترساند. انگار که او شمایل هیتلر را از پس این سروصداها می بیند! 
در چنین شرایطی است که او به صرافت نوشتن برای روشنگری می افتد. کاسیرر متخصص تاریخ اندیشه است. اما ذیل همین مسئله ی ای که در زمان خودش با آن درگیر بوده، رجوعش به تاریخ، از جنس دیگری است. گویی او می خواهد، نیروهای سازنده ی تاریخ را که در هر عصر، شکل خاص و فرم ویزه ی ان عصر را ساخته اند نشان دهد تا تاریخ را از تبدیل شدن به یک نیروی رها و خشن که می شود آن را به هرسو برد، نجات دهد. اینجاست که او می گوید در بررسی تاریخ اندیشه ها، باید از «انتقاد از خود» شروع کرد. باید بدانیم چرا سراغ تاریخ میرویم تا تاریخ و نیروی آزاد آن بر ما غلبه نکند. باید در درک خودمان از تاریخ، شک کنیم و مدام این درک را بازآفرینی کنیم اما نه با توجه به وضع خودمان - آنگونه که شما برداشت کرده ی- که با رجوع به خود تاریخ. به وضعی که در آن، یک نظام اندیشه ای ساخته شده و در پیوند با عصر خودش، «تاریخی» شده است. به این ترتیب، بررسی تاریخ اندیشه ها، تبدیل میشود به بازآفرینی تاریخ، با تمرکز بر اینکه چرا و چگونه، یک اندیشه، «تاریخی» هست و می شود.
اگر مایل بودی می توانیم بیشتر در این رابطه با هم صحبت کنیم
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۳۸ مهدی ملارستمی در جواب به استاد تقی زاده
هر ایده ای با ملزومات خاص خودش زمان و تاریخ را بررسی می کند . این نکته ذیل مبحث متافیزیک دوران جدید قرار می گیرد که متاثر از اصول روش شناختی علم طبیعی است. متافیزیک دوران جدید ایده ی پیشینی دارد ولی راه را برای تفحص باز می گذارد. به عبارتی تعریف از دل کاویدن به دست می آید و آن هم نه بصورت مطلق.چه در عرصه ی علوم طبیعی چه در عرصه علوم اجتماعی .در علوم اجتماعی بنابریان با غلبه این دید تاریخ آزمایشگاهی است که با رجوع به آن می توان قوانین حاکم بر جامعه را کشف کرد.بنابراین معرفت شناسی دوران جدید راه آغاز را نشان می دهد اما نحوه پیمودن آن ممکن است متفاوت باشد. ذکر چند خطی از مقدمه تببین در علوم اجتماعی اثر دانیل لیتل به روشنی بحث کمک می کند:
علوم انسانی از تشبه علوم طبیعت آغاز کردند و جز این افقی نمی دیدند و چاره ای نداشتند.پیروزی و کامیابی علوم طبیعی و در صدر آنها علم فیزیک در فتح عرصه های طبیعت چنان کوبنده و دلربا بود که هیچ کس را دو دل نمی نهاد که اگر علم هست همان علم روشمند طبیعت است و معیار علمیت را اگر از جایی باید وام کرد آنجا عرصه ی علوم طبیعی است. جایی که زانوان کانت در برابر علم نیوتنی لرزید و متافیزیک را به خاطر زایندگی ملعونش طعن زد و طرد کرد و تمهیدی برای متافیزیک های علم صفت آینده نوشت تا سستی های خود را در برابر چیستی های علم علاج کنند.

۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۴۴ مهدی ملارستمی
جناب استاد تقی زاده خواهشمندم متن اینجانب در باب متافیزیک را بار دیگر مورد مطالعه قرار دهید(از ابتدا تا انتها). برای نوشتن آن متن وقت زیادی صرف شد و اساسا با نگاه به طرح کاسیرر اینجانب آن متن را نگارش کردم.
خواهشمندم آن متن را در دسترس دوستان در همین وبلاگ قرار دهید.
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۴:۱۱ مهدی ملارستمی در جواب به امیر راغب
جناب راغب درک من از فلسفه ی روشنگری کاسیرر عمدتا معرفت شناختی است. بنظر می رسد کاسیرر در صدد نشان دادن پایه های شناخت شناسی عصر جدید و روشنگری است. همانطور که خودتان فرمودید(اینجاست که او می گوید در بررسی تاریخ اندیشه ها، باید از «انتقاد از خود» شروع کرد. باید بدانیم چرا سراغ تاریخ میرویم تا تاریخ و نیروی آزاد آن بر ما غلبه نکند. باید در درک خودمان از تاریخ، شک کنیم و مدام این درک را بازآفرینی کنیم اما نه با توجه به وضع خودمان - آنگونه که شما برداشت کرده ی- که با رجوع به خود تاریخ. به وضعی که در آن، یک نظام اندیشه ای ساخته شده و در پیوند با عصر خودش، «تاریخی» شده است)
 این جملات شما کاملا نشان دهنده ی روح معرفت شناختی عصر روشنگری است.اما این به سراغ تاریخ رفتن با ذهن خالی و بدون پیش فرض روی نمی دهد . روشنگری ایده زمان و اصول علیت و استقرا و... را پیش فرض می گیرد و به سراغ تاریخ می رود برای کاویدن آن. تاریخ و شرح آن برای ارسطو طرح کاملا متفاوتی است از متفکری که درون چهارجوب روشنگری است. متفکر عصر روشنگری برای شناخت نظام های اندیشه ای ماقبل از خود نیز با ذهن خالی از پیش فرض قضاوت نمی کند.بعبارت همان جمله آغازین که هیچ گونه گزارش اصیلی از تاریخ فلسفه نمی تواند به تاریخ محض بپردازد.(کامنت جواب به استاد تقی زاده هم خوانده شود برای وضوح بیشتر مبحث)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی