یادداشت اول؛ امیر راغب
درباره رساله «فلسفه روشنگری کاسیرر»؛
اندیشیدن به منزله ی فرم
آنچه جهان امروز را سامان داده است؛ بی تردید در نسبتی وثیق با عصری قرار دارد که در دوره بندیهای تاریخ اندیشه، به «عصر روشنگری» شهره است. اما این گزاره ی پرکاربرد، واقعا درباره ی وضع امروز جهانمان به ما چه میگوید؟ روشنگری حقیقتا چیست و چه نسبتی با مسائل اکنون ما دارد؟ برای پاسخ به این پرسش و تعیین نسبت با «عصر روشنگری» بد نیست تأملی هرچند کوتاه در پیرامون خودمان داشته باشیم و درباره ی پربسامدترین مولفه هایی که «مسئله ی تفکر» در جهان امروز ما را هدایتگر هستند؛ درنگ کنیم.
امنیت، صلح، قانون، توسعه، حریم خصوصی، رسانهها، بیماری، جنون، خشونت... اینها فهرستی از دغدغه های نسبتاً عمومی انسان امروز است که موضوع اندیشه و به همان نسبت، مایهی بیم و امید همگانی بشریت میباشد. بشریت امروز، همان اندازه که از وجود مسائل عصری خود، انگیزه – و ای بسا امکان- حیاتش را اخذ میکند، به همان نسبت نیز حیات او، توسط همین مسائل و عارضه های آن، تهدید میشود. همه ی این مسئله ها را میتوان تحت یک دسته بندی کلی، مسائل مرتبط با «شکل زندگی» و «فرم»ِ حیات در جهان معاصر دانست؛ «فرمِ زندگی» در «جهانِ معاصر». هر دو وجه این معادله، حائز اهمیت است. از یک سو، مسائل مذکور، جملگی در پیوندی وثیق با شیوه ی زندگی همه ی ما قرار دارند و هر حالتی که داشته باشند، و در هر نسبتی که با ما باشند؛ کم یا زیاد، مثبت یا منفی، بر فرمِ زیستن انسان تأثیر میگذارند. از سوی دیگر، اینها همه مسائل جهان معاصرند و دستکم آنکه سویه ی بحرانی آن در جهان معاصر، آشکار میشود. بحران آزادی، بحران امنیت، بحران خشونت، اینها حوالت تاریخی عصر ما، عصر روشنگری هستند. عصری دورانساز که زیستن در این عصر، بدون اقتضائاتی که بر ویژگیهای عصری آن مترتب است – بخواهیم یا نخواهیم – میسر نیست. به بیان دیگر، ما از یک سو با ویژگیهای نوعیِ تفکر روشنگری و عقلانیت خاص آن مواجه هستیم، که خودش به مثابه یک «فرم»، مسائل جهان ما را به گونه ای بدیع، سامانی یکپارچه داده و جهان را به نحوی خاص، بر انسان مدرن – که خود زاییده ی همین حوالت عصری است – آشکار کرده است و از سوی دیگر، این «فرمِ روشنگری»، خودش فرمی مولد و «فرم دهنده» است که اَشکال جدیدی از نحوه ی زیستن و ایضا قلمروهایی نوپدید را با بحرانها و امکان هایی تازه، ایجاد و ایجاب کرده است. برای مثال، «حریم خصوصی»، به فرمی جدید از بودن اشاره دارد که پیش از تحقق تاریخی فلسفه ی روشنگری – جایی نه چندان دورتر از انقلاب فرانسه- هرگز امکانی برای وجود و ای بسا تفکر به آن، متصور نبوده است. اما فرمِ زیستنِ خصوصی، صرفا فراهم آمدن قلمرویی تازه برای زیستن نیست، بلکه به همان میزان، بحرانی در زیستن و تهدیدی برای زیستن هم هست. اینچنین، روشنگری، حامل فرمی فرم زدا و به تعبیر ژیل دلوز، نوعی قلمروزدایی و بازقلمروسازی توأمان است. و اینچنین ایده ی روشنگری، در حیثیت عصری خودش، با پیش و پس از خود، رابطه ای «بحرانی» - در هر دو وجه حلِ بحران و ایجاد بحران – دارد. ایده ی روشنگری، فهرستی از پرسشها و سیاهه ای از پاسخهای ایدئولوژیک جمعی اندیشمند دگراندیش نبوده است. بلکه روشنگری، فرم جدیدی از اندیشیدن به مسائلی بوده است که بحرانهایشان در ایستادن در برابر این فرم، به زبان آمده است. برای مثال، مسئله زیستن، از درون فرم روشنگری، با مسئله ی آزادی و مسئله ی امنیت، پیوند میخورد و اینچنین، فرمی همچون «حریم خصوصی»، برای زندگی، طرح میشود که حامل بحرانهایی برای زیستن – در هر دو وجه پیشاروشنگری و پساروشنگری- است. اینچنین، نیروی دورانساز روشنگری، فارغ از مجموعه ای از پاسخها به پرسشهایی از پیش حاضر، همچون یک «فرم دهنده ی فرم زداینده»، اهمیت و ارزش فراتاریخی خود را مییابد.
اندیشیدن به ایدهی روشنگری، به مثابه یک «فرم»، اگرنه یگانه امکان، بلکه دستکم بهترین امکان گفتگو با روشنگری، در جهان امروز است. جهانی که در یک ادراک زیباییشناختی، «فرم» آن را هیچ شماتیکی بهتر از «تعلیق»، بیان نمیکند. جهان ما براستی، در مرز میان گذشته ی در معرض انهدام و آینده ی آماج ابهام، و در وضعیت تعلیق ایستاده است. نیروهای حافظ «گذشته» (همه ی نظامهای سنت ساخته و از جمله سنت روشنگری) تحت سختترین حملات از سوی نیروهایی قرار گرفته اند که یگانه آینده ای را که برای بشریت نوید میدهند، همانا «نابودی» است. اینچنین است که به نظر میرسد، کماکان اندیشیدن به «روشنگری»، البته نه به مثابه پاره هایی به هم پیوسته از هنجارها و قوائد سنت ساز و یا سنت سوز، بلکه به مثابه «فرمی» که در شرایط معلق کنونی، هنوز بهترین شناسه ی «اکنون» است؛ برای صیانت از وضعِ اکنون «مای بشری» در برابر هجمه های ویرانگر، ضرورتی گریزناپذیر است. حتا اگر این گفتگو با روشنگری، به عبور از روشنگری و در عین حال، حفظ امکانهایی باشد که «فرم روشنگری» برای انسان به ارمغان آورده است. هرچه باشد، بحرانِ کنونی در فرم، پاسخش را احتمالا باید در گفتگویی با فرمِ مولد این فرم بیابد.
«فلسفه ی روشنگری» رساله ی قلمی شده از سوی ارنست کاسیرر، اندیشمند شهیر آلمانی معاصر ( 1874-1945) بر آن است تا ایده ی روشنگری را نه به منزله ی یک «ایدئولوژی»، بلکه به منزله ی یک «فرم مولد» بیازماید. عنوان فصل نخست این رساله، که «یدالله موقن» آن را ترجمه کرده و انتشارات نیلوفر، برای نخستین بار در سال 1370 آن را منتشر کرده است: «فرم اندیشه عصر روشنگری» است که کاسیرر ذیل آن، ایدهی راهنمای کتاب را تا پایان ترسیم میکند. کاسیرر دربار هی هدف خودش از نوشتن این اثر، میگوید که او بر آن بوده است تا در فلسفه روشنگری، «نیروهای فرم دهنده درونی» جنبش روشنگری را از منظر ویژگی فرم دهنده ی آنها به زندگیِ انسان عصر رشنگری، از نظر بگذراند (ص 47). در ادامه، کاسیرر از «روانشناسی و نظریه شناخت»، «طبیعت و علم فیزیک»، «دین»، «نیروی امپریالیستی» و قوهی «تسخیر جهان»، قانون و «دولت مدرن»، و البته «علم زیبایی شناسی» و ایده ی «هنر مدرن»، به عنوان نیروهای فرم دهنده به حیات روشنگری نام میبرد و تلاش میکند تا از مجرای این مولفه ها گفتگو با روشنگری به مثابه یک فرم را پیش برد.
آغاز خوبی بر فلسفه روشنگری کاسیرر نوشتید، خصوصاً اینکه ما را متوجه خطری که با روشنگری میآید کردید. اما این خطر چگونه چیزی است و با فراهم آمدن چه شرایطی برای بشر پس از این عصر ممکن شده است؟ در این یادداشت، روشنگری همچون فرمی از اندیشیدن لحاظ شده است و بنابراین، خطر روشنگری نیز باید با این فرم نسبتی داشته باشد. چه چیزی در فرم روشنگری است که خطرآفرین است؟ فهم این نسبت هم ما را به حقیقت خطری که در روشنگری هست، نزدیک میکند، هم به چگونگیهای فرم اندیشه روشنگری. فکر میکنم شما با توجه به خطری که ما با روشنگری، به ضرورت در آن میافتیم، حرف مهمی زدهاید. البته من با شما موافق نیستم که بحرانهای روشنگری «در ایستادن در برابر این فرم، به زبان آمده است». این بحرانها با ایستادن در درون روشنگری و با ادامه دادن مسیری که روشنگری آغاز کرده است، به زبان آمده و به زبان میآید. فکر میکنم خوب است شما این مسیر را که در حلقه متنخوانیمان باز کردهاید ادامه دهید و ما را نیز با خود همراه کنید؛ یعنی توجه به نسبت فرم روشنگری و خطری که با روشنگری میآید. شاید کتاب دیالکتیک روشنگری از این جهت باید برای ما مهم شود.