یادداشت جلسه اول؛ مرتضی شکاری
به نام خدا
روشنگریِ عصر روشنگری
عصر روشنگری معنابخش دوران قبل و بعد از خود است. به بیان دیگر در این دوران مفاهیم علوم به گونه ای بررسی میشود که شاید تا آن زمان برداشتی این چنین وجود نداشته است. این به این معنا نیست که علم تازه ای تولید شده است بلکه زوایای دید افراد و یا فرم اندیشه در این دوران تحول یافته است بنحوی که این نگاه باعث شده است علوم معنا و مفهومی تازه پیدا کنند. بنابراین در عصر روشنگری با فرم اندیشه است که برداشتی متمایز از علم صورت میگیرد.
فرم دادن یا به قولی صورت اندیشیدن در یک موضوع ضروریترین کار برای طرح یک مسئله است. شاید بتوان گفت در این دوران مسئله کردن و یا سوژگی دارد اتفاق می افتد.
به هر صورت تلاش ما بر این است تا در روشنگری عصر روشنگری به تشریح و روند اندیشه در این دوران بپردازیم و شاید بهتر باشد در اولین قدم به محتوای صورت اندیشیدن نظر کنیم.
با اولین نگاه به فرم اندیشه در این دوران به دو مفهوم نیروی عقل و خودآگاهی برمیخوریم که موثرترین فاکتورهای تفکرات این دوران محسوب میشوند. فرم اندیشه عصر روشنگری علم متافیزیک را به باد انتقاد میگیرد اما این درحالی است که از ذیل این امر بیرون نمی آید. به بیان دیگر نظام متافیزیک در سنت نهادینه شده است اما در قرن هجدهم دیگر سنت ها قدم به قدم شکسته میشوند و اعتبار خود را از دست میدهند. سنت متافیزیک با محوریت خدا سازوکارش رقم میخورد اما در این دوران دیگر محوریت با خداوند نبود. آنچنان که اشاره کردیم با ورود دو فاکتور نیروی عقل و خودآگاهی محوریت متافیزیک این بار انسان بود.
این نوع نگرش را به تعبیری فرم اندیشه در عصر روشنگری می گویند. دیگر این انسان است که در هر پدیده ای نقش اساسی ایفا می کند. بنابراین در این عصر برای بررسی یک پدیده جدید بیشتر سعی برآن می رود تا نقش انسان در آن پدیده تعریف شود. حال باید بدانیم جنس وسازوکار این فرم به چه نحوی ست؟
باید ببینیم که فرم روشنگری چگونه است و اساساً چه چیزی است که متافیزیک را نقد میکند؟ چگونه دو نیروی عقل و خودآگاهی میتواند فرم روشنگری باشد؟ اگر اینها عناصر و فاکتورهای مهم دوران روشنگری هستند، آنگونه که شما نوشتهاید، پس محتوا و مادهی این دورانند و نه صورت و فرم آن. اصلا ما باید دقت کنیم که وقتی از فرم روشنگری سخن میگوییم اشاره به چه چیزی داریم.