یادداشت جلسات اول و دوم؛ جواد خضرایی
بسم الله الرحمن الرحیم
عصر روشنگری ترکیبی است از رویدادهای پراکنده، متباین و متعارض. عصر روشنگری را سلسله ای از رویدادها می سازد که آکنده از اختلاف ها و تفاوت ها می باشند، اما این لرزه های جدا افتاده از هم را لرزاننده ای ست واحد. نگاه از یک وضعیت مرکزی به عصر روشنگری، ما را به یگانگی در مبداء تجربیات آن دوره، رهنمون می سازد. نیرویی پیش راننده در میان است که همچون روحی در آن دمیده شده است و به آن شخصیتی واحد می بخشد.
دوره روشنگری را تمایزی به لحاظ محتوا با دوره های پیش از آن نخواهد بود، گویی همان محتوا ها در این عصر نیز تکرار می شود، اما به واقع تکرار نیست، چه اینکه نیرویی فرم دهنده، معنایی تازه به آن محتوا ها می بخشد و آن را در افقی نو قرارمی دهد. زین پس فرم عصر روشنگری است که تکلیف معنا را مشخص می کند و عالمی دیگرگون به روی هم قطاران خود می گشاید.
عصر روشنگری به تمامه بر دوران پیشین می شورد، چرا که دیگر نمی خواهد اندیشه اش را در قفس اصول موضوعه به دام اندازد و همه چیز را به آن ها بازگرداند، بلکه خواهان آن است که بال های اندیشه آزادانه به پرواز در آیند و خود برسند به آن جا که باید برسند. دیگر فلسفه در عالم انتزاع سیر نمی کند، بلکه در تمام علوم حضور خواهد داشت. عصر روشنگری نیز همچون عصر پیش از خود «روح سیستماتیک» را رها نمی کند، بلکه در جایی دیگر و به گونه ای متفاوت به دنبال آن می گردد. او در جست و جوی فرم بنیادین واقعیت، نه در خارج از واقعیت، بلکه در خود واقعیت است.
فرم اندیشه روشنگری آفریننده است. اندیشه روشنگری برای فهمیدن باید بیافریند. برای آفریدن نیاز به روش است، چرا که از ابتدا باید بر اساس یک چارچوبی اجزاء در کنار هم قرار گیرند تا آفرینش به وجود آید. روش در عصر روشنگری همزاد اندیشه است، و چه بسا دقیق تر این است که بگوییم روش همان اندیشه است. باید همه اجزاء تا آنجا که می شود از هم گسسته گردد، چرا که گویی اشیاء در عالم رها شده اند؛ آنگاه با روش باید تکلیف تک تک این اجزاء را مشخص کرد و از حالت بی تکلیفی نجات شان داد. در این نقطه است که علم شکل می گیرد. این اشیاء نیستند که شما با موشکافی نظم آن ها را می شناسید، بلکه این شما هستید که با آفرینندگی به آن ها نظم می بخشید و هم هنگام که نظم می بخشید می شناسید.
در ضمن یادداشتتان عنوان نداشت.