هوالعالم
روش کاسیرر در شناساندن عصر روشنگری
از خلال قرون اعصار ، از فاصله ای مدید و با مطالعه متن مکتوبات و تالیفات اندیشمندان به دوره ای که به نام روشنگری شناخته میشود مینگریم ، چه میبینیم ؟ آیا انسانهای آن عصر و افکارشان را میشناسیم ؟ آیا میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کرده افکارشان را آنچنان که باید فهم کنیم ؟
وه چه افکار متفاوت و متهافتی ، دو اندیشمند را به سختی میابیم که افکار و اقوال یکدیگر را تایید کنند ، حتی یک اثر و نتیجه در برداشت از یک مفهوم بر جای گذاشته باشند .
به نظر شناسایی این دوران ناممکن است ؛ اما کاسیرر مدعی شناساندن این دوره به ما است ، وی مدعی یک انسجام است ، یک قدرت فرم دهنده که اهمیت اقوال و افکار متعدد را کاهش میدهد در واقع مرحوم مغفور کاسیرر میخواهد عنصر سازنده یا عناصر سازنده عصر روشنگری را به دست ما دهد آن قدرت فرم دهنده ای که با درک و شناسایی آن روشنگری را فارغ از اقوال و افکار متعدد و متکثر آن میتوانیم مورد شناسایی قرار دهیم که روشنگری چه بوده است ؟ و چه کرده است ؟
اما این قدرت فرم دهنده و یا عنصر سازنده چیست ؟ خوب باید تمام کتاب را بخوانیم میخوانیم ان شا الله
اما برای درک بهتر روش کاسیرر در اینجا دو جمله را که طی آن نویسندگان سعی کرده اند با آن روشنگری را توصیف کنند برای مقایسه با روش کاسیرر نقل میکنم :
کانت در آغاز مقاله روشنگری چیست خود که میگوید : «روشننگری خروج آدمی است از نابالغیِ به تفسیرِ خویشتن خود و نابالغی ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.»
ارهارد بار در کتاب روشنگری چیست ؟ : «دلیر باش در بهکار گرفتن فهم خویش! این است شعار روشننگری».